English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the switch is on U برق جریان دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
acoustic U تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
base flow U مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
ephemeral stream U رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
quady U رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
terminator U مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
Blood circulates in the body. U خون در بدن جریان دارد
Other Matches
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
he has a rage for money U دارد
are there any remarks? U دارد
has U دارد
he is ill with fever U تب دارد
hast U او دارد
heavy fighting is in progress U دارد
chains U دارد.
there is a time for everything U دارد
he has worms U دارد
chain U دارد.
insets U جریان
fluor U جریان
afflux U جریان
flows U جریان
affluxion U جریان
actions U جریان
against the stream U بر ضد جریان اب
inset U جریان
flow line U خط جریان
flow limit U حد جریان
conducted U جریان
action U جریان
process U جریان
conduct U جریان
proceeding U جریان
flow U جریان
conducts U جریان
conducting U جریان
flowline U خط جریان
processes U جریان
current U جریان
coursed U جریان
courses U جریان
runoff U جریان
afoot U در جریان
circulation U جریان
going U جریان
circulations U جریان
rheostome U جریان بر
line of flow U خط جریان
income U جریان
currents U جریان
tide U جریان
course U جریان
twayblade U جریان
flowed U جریان
gush U جریان
flush U جریان
stream U جریان اب
streamed U جریان اب
streamed U جریان
flushes U جریان
streams U جریان
in the air <idiom> U جریان
streams U جریان اب
rede U جریان
flushing U جریان
total current U جریان کل
stream U جریان
gushes U جریان
effluvium U جریان
in hand U در جریان
gushed U جریان
virus U وجود دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
multungulate U که بیش از دو سم دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
walls have ears U گوش دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
He has a day off. U او مرخصی دارد.
our library is well stocked U خوبی دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
viruses U وجود دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
Windows GDI U بیتی دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
figure on <idiom> U بستگی دارد به
the probability is U احتمال دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
what the odds U چه اهمیت دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
it has sides U سه پهلو دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
god is U خداوجود دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
it is usual with him U عادت دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
he is fifty U تمام دارد
wattles current U جریان کور
space current U جریان پیرامون
background current U جریان زمینه
wattful current U جریان موثر
eddies U جریان متلاطم
eddied U جریان متلاطم
molecular flow U جریان مولکولی
mixed flow U جریان مرکب
welding current U جریان جوشکاری
welding current U جریان جوش
base flow U جریان پایه
wattless component U جریان کور
wattless component U جریان هرز
sneak current U جریان موذی
mewtonian flow U جریان نیوتنی
microphone current U جریان میکروفن
wattless U جریان بیمصرف
eddy U جریان متلاطم
eddying U جریان متلاطم
money flow U جریان پول
reversal process U جریان معکوس
outflow U ریزش جریان
unsteady flow U جریان غیرماندگار
steady current U جریان ثابت
steady flow U جریان ماندگار
steady flow U جریان دائمی
outflows U ریزش جریان
uniform flow U جریان یکنواخت
upward flow U جریان رو به بالا
armature current U جریان ارمیچر
reverse current U جریان معکوس
stream of money U جریان پول
axial flow U جریان خطی
ring current U جریان حلقه
rheoscope U جریان یاب
rheoscope U جریان بین
axial flow U جریان محوری
rheodestruction U تخریب جریان
average flow U جریان متوسط
au courant U در جریان روز
aperiodic current U جریان نامتناوب
measuring current U جریان سنجش
colleotor U جریان روب
secondary current U جریان خروجی
screw current U جریان اب پروانهای
saturation current U جریان اشباع
rotary current U جریان گردان
maximum current U جریان پیک
maximum current U جریان حداکثر
heavy current line U خط جریان قوی
zero current U جریان صفر
zero current U جریان نول
power line U خط جریان قوی
circuit line U هادی جریان
circular flow U جریان دایرهای
collector current U جریان کلکتور
collecting of the current U دریافت جریان
coincident current U با انطباق جریان
coefficient of discharge U ضریب جریان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com